رضا چند روزی هست که بدون کمک راه می ره اما هنوز نیازهاش رو با چاردست و پا رفتن برطرف میکنه.

میگی بای بای کن دست ت میده.

کله سرش رو میاره جلو

ببر شو صدای غرش در میاره

غذایی که دوست نداره فوت میکنه بیرون و میخنده

رو صندلی نشستن رو خیلی دوست داره

بابا. مامان. آب. ده (بده) رو میگه

حسین: خدا منو با محبت آفرودنده

نگاه کردی کلاهو   این کلاه جالب و





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

درجات خلوت من یوردوم قره بـاغ 3H0104ev فرش ماشینی 700 شانه ستاره چت اصلي تمامي نکات در خصوص گياهان آپارتماني فان ایرونی شناخت بیشتر شهرستان زرندیه NaZaNiN