خدایا این روزها، عجیب روزهای شیرینی هستند. امروز رضا برای اولین بار لذت نشستن رو تجربه کرد و چند ساعتی اون هم خونه ی مامان هی نشست و هی بازی کرد.
آقا سید حسین هم که هر چی از شیرینی اش بگم کمه. هر روز در یه نقش فرو میره.
امروز استا نجار بود. عزیزمه
نقش هاش هم این جوری معلوم میشه که صبح که چشمهاش رو باز میکنه اولین چیزی که درگیرش میکنه همونه. از اون لحظه به بعد هر لحظه ای که بهش بگی آقا سید حسین میگه من سید حسین نیستم من استا نجارم
نقشهایی دیگه ای که گرفته
دکتر
پلیس
بابای اون پسره، کدوم پسره؟ همون که اسمش ویلا ئه فامیلش گاردی
مهندس
درباره این سایت